پرنده

پرنده ، همقفس ، همخونهء من
زمستون رفت و شد فصل پریدن
همین دیروز تو از این خونه رفتی
ولی از اومدن چیزی نگفتی
تو را در حنجره یک دشت آواز
تو را در سر هوای خوب پرواز
من اینجا خسته و غمگین و تنهام
نمیدونم که می مونم تا فردا
چی میشد اون هوای برفی و سرد
تو رو راهی به این خونه نمیکرد
بهار کاغذین خونهء من
تو رو راضی نکرد آخر به موندن

من عادت میکنم با درد تازه
جدایی شاید از من من بسازه
دلم تنگه دلم تنگه برایت
نگاهم با نگاهت داشت عادت
تو اونجا با گلای رنگارنگی
من اینجا پشت دیوارای سنگی
تو با جنگل تو با دریا تو با کوه
منو اندازه ی یه فصله اندوه
من عادت میکنم با درد تازه
جدایی شاید از من من بسازه
دلم تنگه دلم تنگه برایت
نگاهم با نگاهت داشت عادت


به قلم شهین حنانه

نظرات 1 + ارسال نظر
...♪ مـ ـ ــﮩـدﮮ پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:35 http://if-u-then-me.blogfa.com

دمت گرم مهدی جون :-*
خیلی حال دادی
من عاشق آواز خوندنم
الان سه روزه دارم میام وبت میخونم و حال میکنم
دیگه گفتم زشته هی میام استفاده میکنم نظر ندم
یعنی یه جورایی بی انصافیه
من از چیزی که خوشم میاد به این سادگی رد نمیشم
راستی، منم مهدی ام ;-)

لدف داری دوثت ازیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد