دریچه

یک دریچه برای رفتن
یک دریچه برای دیدن
یک دریچه برای پرواز
پرزدن رفتن و پریدن
از ته درهای تردید
یک دریچه بسوی خورشید
یک نفس بال و پرکشیدن
یک افق روبروی خورشید
از همه عالم و همه کس
یک دریچه برای من بس
از همه عالم و همه کس
یک دریچه برای من بس
یک دریچه برای رفتن
درهوای تو پرکشیدن
از سرانجام قصه ی من
تا سرآغاز تو رسیدن
یک دریچه برای آواز
یک بهانه برای آغاز
یک غزل ازتو برلب من
مرهم زخم برتن ساز 

خسته ازاین همه شکایت
این همه قصه و روایت
تشنه ام تشنه نهایت
یک دریچه می خوام به هجرت
یک دریچه می خوام به هجرت
تا سر قله ی زیارت
جاده ی تا حضور حضرت
روبه آیین و حقیقت

نظرات 1 + ارسال نظر
ss501 پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:10

شعرت فوق العاده زیبا بود...

دوست عزیز این شعر اثریست از اقای اردلان سرفراز با اجرای منصور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد