لذت دریا

دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
 گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست
 چنان ز لذت دریا پر است کشتی ما
 که بیم ورطه و اندیشه ی کنارش نیست
 کسی به سان صدف وکند دهان نیاز
 که نازنین گوهری چون تو در کنارش نیست
خیال دوست گل افشان اشک من دیده ست
 هزار شکر که این دیده شرمسارش نیست
 نه من ز حلقه ی دیوانگان عشقم و بس
 کدام سلسله دیدی که بی قرارش نیست
 سوار من که ازل تا ابد گذرگه اوست
 سری نماند که بر خک رهگذارش نیست
ز تشنه کامی خود آب می خورد دل من
کویر سوخته جان منت بهارش نیست
 عروس طبع من ای سایه هر چه دل ببرد
 هنوز دلیری شعر شهریارش نیست  

 

به قلم هوشنگ ابتهاج ( سایه )

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:02

بسیار وبلاگ خوبی داری ... خیلی دنبال این ترانه های قدیمی ابی بودم . دستت درد نکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد